کد مطلب:148722 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:257

سخنرانی دانشمندان اروپائی و امریکائی درباره ی مذهب شیعه
در شهر استراسبورك واقع در مشرق فرانسه یك موسسه (یك انستیتو) وجود دارد كه راجع به ادیان و مذاهب دنیا تحقیق می كند و یكی از رشته های تحقیق آن موسسه مربوط به اسلام و از جمله مذهب شیعه اثنا عشری است. در اروپا راجع به مذهب شیعه اثنا عشری تا این اواخر تحقیق نمی شد برای این كه محققین اروپائی به ندرت به منابع شیعه دسترسی پیدا می كردند. اما موسسه تحقیقات استراسبورك برای اولین مرتبه درصدد برآمد تحقیقی اساسی و پیگیر را راجع به مذهب شیعه اثنا عشری آغاز نماید و آن مذهب را از جهات مختلفی مورد تحقیق و مطالعه قرار بدهد.

برای اولین مرتبه در اروپا، از طرف موسسه استراسبورك یك دوره سخنرانی راجع به مذهب شیعه اثنی عشری ترتیب داده شد كه بیست و پنج نفر از دانشمندان بزرگ شیعه شناس دنیا در آن شركت كردند و بیست و دو نفر از آنها اروپائی و آمریكائی و آسیائی بودند و یكی از آنها ایرانی.

موضوع سخن رانی این بیست و سه نفر فقط به مذهب شیعه اثنی عشری (دوازده امامی) بود و جهات مختلف آن مذهب را در سخنرانی ها مورد مطالعه و تحقیق قرار دادند و از جمله راجع به وقایع محرم سال شصت و یكم هجری نیز صحبت كردند.

اسامی دانشمندان مزبور از این قرار است:

1- آقای (آرمان آبل) استاد دانشگاه های بروكسل و گان - در بلژیك. 2- آقای (ژان - اوبن) استاد دانشگاه گان. 3- آقای (روبرت برونشویك) استاد دانشگاه پاریس. 4- آقای (كلود كاهن) استاد دانشگاه پاریس. 5- آقای (انریكو- جردلی) استاد دانشگاه در ایتالیا و معاون فرهنگستان. 6- آقای (هانری - كوربن) استاد دانشگاه و مدیر مطالعات مربوط به علوم مذهب شناسی. 7- آقای (توفیق - فحل) استاد دانشگاه استرابورك. 8- آقای (فرانسیسكو -گابریلی) استاد دانشگاه روم. 9- پروفسور (ریچارد - گرام لیخ) استاد دانشگاه در آلمان غربی. 10- دوشیزه (آن - لمبتون) استاد دانشگاه لندن. 11- آقای (ژرار - لوكنت) استاد دانشگاه السنه شرقی در پاریس.

12- آقای (ایوون لینان - دویل فوند) مدیر انستیتوی تحقیقات علمی در پاریس. 13- آقای (ویلفرید - مدلونك) استاد دانشگاه شیكاگو در آمریكا. 14- آقای (هانری ماسه) استاد دانشگاه در فرانسه. 15- آقای (حسین نصر) رئیس دانكشده ادبیات و علوم انسانی و استاد دانشگاه در تهران. 16- آقای (شارل پلا) استاد دانشگاه در پاریس. 17- آقای (موسی صدر) مدیر موسسه علمی مطالعات اسلامی


در صور واقع در لبنان. 18-آقای (ژورژ - واژدا) استاد دانشگاه لیون - فرانسه. 19-آقای (آرنالدز) استاد دانشگاه لیون - در فرانسه -. 20- آقای (الیاش) استاد دانشگاه كالیفرنیا واقع در شهر لوس آنجلس در آمریكا. 21- بانو (دورن - هینچ كلیف) استاد دانشگاه لندن. 22- آقای (فریتز - مه یر) استاد دانشگاه بال در سویس. 23- آقای (ژوزف - ماتوز) استاد دانشگاه فری بورك در آلمان غربی. 24- آقای (هانس - مولر) استاد دانشگاه فری بورك. 25-آقای (هانس - رومر) استاد دانشگاه در آلمان غربی.

یكی از مباحثی كه از طرف سخن رانان استراسبورك مطرح گردید موضوع دیدن خداوند از طرف حسین (ع) بود و باید این را گفت كه دیدن خداوند از طرف حسین (ع) در یك بحث كلی مطرح گردید كه مربوط بود به دیدن خداوند از طرف پیغمبر اسلام و دختر او فاطمه (ع) و دوازده امام شیعه اثنی عشری. موضوع سخن رانی این بود كه آیا این چهارده نفر كه یكی از آن ها حسین (ع) است خداوند را با دو چشمان خود دیدند یا نه؟ مداركی كه ضمن آن بحث ذكر شد عبارت بود از آیات قرآن و احادیث و نظریه فیلسوفان و عرفان شیعه از صدر اسلام گرفته تا این عصر، احادیث جمع حدیث است و حدیث در مذهب شیعه دوزاده امامی عبارت از احكام و اخباری است كه گفته می شود از ائمه دوازده گانه رسیده و یك قسمت از سنن مذهب شیعه دوازده امامی از آن حدیث ها گرفته شده است. در كتب فلاسفه و عرفا و محدثین شیعه راجع به دیدن خداوند و به قول شیعیان دوازده امامی (رویت) توضیحات بسیار داده شده و علمای شیعه سعی كرده اند كه دیدن خداوند را از طرف چهارده نفر كه آن ها را چهارده معصوم می خوانند موجه نماید بدون این كه مغایرت با قرآن داشته باشد چون در قرآن گفته شده كه خداوند را نمی توان دید.

(كلینی) یكی از بزرگان معروف شیعه كه كتب او از مستندات درجه اول شیعیان است راجع به رویت چنین می گوید: [1] .

بقول كلینی برای این كه رویت صورت پذیر شود یعنی بتوان دید دو چیز ضرورت دارد اول (سبیل) و دوم (سبب). سبیل در اصطلاح كلینی همان است كه ما (عرصه) می گوئیم و به طوری كه كلینی می گوید عرصه عبارت است از (هوا) و سبب عبارت است از روشنائی. وقتی سبیل یا عرصه (كماكان به قول كلینی) بین چشم و آن چه باید دیده شود مداوم باشد و مانعی تولید حائل ننماید با كمك روشنائی كه سبب است می توان اشیاء و اشخاص و رنگ ها را دید، اما اگر نگاه متوجه چیزی شد كه نتوانست به آن برسد برمی گردد


و باز از مبداء بسوی آن شیئی می رود و رجعت می نماید و این عمل، هنگامی كه نظر به آئینه می اندازند صورت می گیرد و نگاه چون نمی تواند از آئینه بگذرد برمی گردد و همچنین هنگامی كه نظر به آب صاف می اندازند چون نگاه نمی تواند از آن عبور كند رجعت می نماید (كلینی نمی گوید كه علت این كه ما خود را در آئینه می بینیم این است كه نگاه ما مراجعت می نماید).

بنابراین یك شخص عاقل نباید امیدوار باشد كه به وسیله نگاه بتواند چیزی را ببیند كه آن نگاه قادر به استفاده از سبیل (عرصه) و سبب (هوا) نیست چون خداوند در مكانی قرار نگرفته تا این كه بین نگاه ما و او، عرصه وجود داشته باشد و از هوا احاطه نشده تا این كه نگاه ما بتواند به سبب هوا او را ببیند.

بنابراین، به قول كلینی هیچ كس خدا را ندیده و نخواهد دید و چهارده معصوم مذهب اثنی عشری هم با چشم خود خدا را ندیده اند اما با چشم ادراك مشاهده كرده اند و ادراك عبارت از معرفتی است كه نه به وسیله بینائی به دست می آید نه به وسیله حواس دیگر مثل لامسه و شامه و سامعه و ذائقه. وقتی ما یك مربع مفروض را در فضا ترسیم می كنیم آن را نمی بینیم و به وسیله هیچ یك از حواس دیگر هم آن ها را احساس نمی نمائیم ولی ادراك ما قبول می كند كه آن مربع دارای چهار ضلع متساوی است این ادراك، در چهارده معصوم آن قدر قوی است كه می تواند به وسیله آن، در مورد خداوند معرفت پیدا كنند. آیا این ادراك كه چهارده معصوم مذهب اثنی عشری بدان وسیله خدا را می بینند عقل است یا ایمان؟ كلینی می گوید عقل نیست برای این كه با عقل نمی توان خدا را دید ولی می توان به وجودش پی برد این ادراك ایمان صرف نظر نیست. برای این كه ایمان صرف بدون تعقل، كافی بردن دیدن خداوند نیست و چهارده معصوم مذهب اثنی عشری با علم و عمل و عقل و ایمان خدا را می بینند یعنی ادراك می كنند این است كه باید تصدیق كرد حسین (ع) هنگامی كه در كربلا بود و قبل از آن خدا را می دید اما نه آن طور كه ما با چشم اشیاء را می بینیم. محمد بن بابویه قمی یكی دیگر از بزرگان مذهب شیعه دوازده امامی راجع به دیدن خداوند چنین می گوید: موسی پیغمبر بنی اسرائیل می دانست كه نمی تواند خدا را ببیند و از این جهت در كوه طور درخواست دیدن خداوند را كرد كه قوم بنی اسرائیل او را اذیت می كردند و وادارش نمودند كه برود و خدا را ببیند و بعد از دیدن او، شكل خدا را برای آن ها وصف كند. او با این كه می دانست كه نمی تواند خدا را ببیند به كوه طور رفت و گفت خدایا من نمی توانم تو را ببینم؟ آنچه موسی گفت یك درخواست نبود. چون وی یك پیغمبر به شمار می آمد و یك پیغمبر می داند كه نمی تواند خدا را ببیند. موسی فقط از خداوند یك پرسش كرد آن هم با اصرار قوم بنی اسرائیل. خداوند در جواب او گفت تو مرا نخواهی دید و نظر به كوه بینداز و ببین كه آیا كوه در حالی كه ثابت و بی حركت است حركت می كند و پهن می شود یا نه؟ و اگر هنگامی فرابرسد كه كوه در حالی كه ثابت، و بی حركت است تكان هم بخورد در آن صورت تو مرا خواهی دید یعنی تو هرگز مرا


نخواهی دید چون محال است كه كوه در حالی كه ثابت می باشد حركت هم بكند. موسی در كوه طور خدا را ندید بلكه یكی از مظاهر خداوند را كه نور باشد مشاهده كرد و از مشاهده آن طوری بیمناك شد و لرزید كه به خاك افتاد و بعد از مدتی برخاست و گفت خدایا به سوی تو می آیم و نباید تصور كرد كه موسی با گفتن این كلام می خواست توبه كند چون او پیغمبر بود و پیغمبر گناه نمی كند تا توبه نماید و حتی گناه صغیر هم از پیغمبر سر نمی زند، بلكه منظور موسی این بود كه نسبت به خداوند ابراز ادب نماید و به او بگوید كه وی دیگر سئوال خود را تجدید نخواهد كرد و از خداوند نخواهد پرسید كه آیا می تواند او را ببیند یا نه؟ ابن بابویه حدیثی از امام جعفر صادق (ع) امام ششم شیعیان دوازده امامی راجع به (رویت) خداوند نقل می كند كه از این قرار است: روزی (ابوبصیر) در حضور امام جعفر صادق (ع) بود و از وی پرسید آیا در روز جزا كه اموات زنده می شوند تا این كه پاداش بگیرند یا كیفر ببینند خداوند را خواهند دید؟ جعفر صادق (ع) امام ششم شیعیان جواب داد بلی و بعد از لحظه ای سكوت اظهار كرد قبل از آن هم خداوند را می بینند. ابوبصیر پرسید در چه موقع خداوند را می بینند؟ جعفر صادق (ع) گفت همان موقع كه خدا گفت: (آیا من خدای شما نیستم؟ و آن ها در جواب گفتند بلی.) این گفته جعفر صادق (ع) در آیه یكصد و هفتاد و یكم سوره هفتم قرآن به اسم (عرفات) است و مضمون آیه مزبور از این قرار می باشد. (به خاطر بیاورید كه خداوند، یك روز، تمام موجودات آینده بشر را از صلب فرزندان آدم به وجود آورد و به آنها گفت آیا من خدای شما نیستم؟ آنها جواب دادند بلی و ما شهادت می دهیم كه تو خدای ما هستی و خداوند گفت من این كار را كردم تا شما در روز معاد نگوئید كه ما از این موضوع هیچ اطلاع نداشتیم - یعنی اطلاع نداشتیم كه تو خدای ما هستی).

قبل از این كه دنباله حدیث ابن بابویه را نقل كنیم باید بگوئیم كه (نولد كه) دانشمند قرآن شناس آلمانی (در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی) برای این آیه قائل به اهمیت زیاد است. تحقیق نولد كه در مورد قرآن به قدری مفید است كه نه فقط دانشمندان مغرب زمین اگر بخواهند راجع به اسلام و قرآن تحقیق كنند باید از آن تحقیق استفاده نمایند بلكه دانشمندان اسلامی هم هنگام تحقیق راجع به قرآن می توانند از تحقیق نولد كه (كه بین كتاب خوان ها به اسم قرآن نولد كه معروف شده) بهره مند شوند، این آیه بنابر نظریه نولد كه دو موضوع را كه فلاسفه از قدیم تا امروز راجع به آن بحث كردند و می كنند (از لحاظ قرآن) روشن می نمایند كه یكی مسئله (اختیار) است در مقابل (جبر) و دیگری مسئله آفریده شدن نوع بشر در یك موقع است. نظریه فلسفی اخیر كه هنوز مطرح می باشد در این جمله خلاصه می شود (تو و پدر و پسرت در یك موقع بوجود آمده اید) به عبارت ساده تر و با استفاده از فیلم سینما (برای تشبیه) تو و پدر و پسرت در یك موقع روی فیلم سینما مصور شده اید اما چون آن فیلم به تدریج نمایش داده می شود تو پدرت را قبل از خود و پسرت را بعد از خویش


می بینی. موضوع دیگر همچنان (طبق نظریه آن دانشمند آلمانی) كه از این آیه و آیه بعد كه آیه یكصد و هفتاد و دوم سوره عرفات استنباط می شود مسئله اختیار است كه عده ای كثیر از فلاسفه شرق نیز طرفدار آن بوده اند و از جمله مولوی سراینده كتاب مثنوی طرفدار اختیار بوده و می گوید: (این كه گوئی این كنم یا آن كنم - این دلیل اختیار است ای صنم) و به عقیده نولد كه آیه یكصد و هفتاد و یكم و آیه یكصد و هفتاد و دوم سوره اعراف نشان می دهد كه قرآن آدمی را مختار می داند نه مجبور چون عده ای از همان ها كه به موجب آیه اول خداوند را شناختند و بعد در دوران زندگی زمینی از او رو برگردانیدند مجبور نبودند كه خدا را بشناسند و اگر مجبور می شدند محال بود كه بتوانند از خدا رو برگردانند و یكی از آن اشخاص كه در همان سوره اعراف در آیات یكصد و هفتاد و چهارم و یكصد و هفتاد و پنجم از او بحث شده بدون این كه نامش ذكر شود (بلعم) است كه مثل دیگران خدا شناس بود و بعد از پیروی خدا منصرف گردید و پیروی ابلیس شد.

بعد جعفر صادق (ع) امام ششم شیعیان گفت: (حتی در این دنیا هم مومن خدا را می بیند) ابوبصیر گفت آیا اجازه دارم كه این موضوع را به نام تو بین مسلمین منتشر كنم؟ جعفر صادق (ع) گفت نه برای این كه اگر تو به مردم بگوئی كه آنها در این دنیا هم خدا را می بینند آن ها كه معنای حرف تو را نمی فهمند تصور می نمایند كه خدا چون فرعون است كه دعوی خدائی می كرد و می توان او را با دو چشم دید و گفته تو در آن ها این فكر را به وجود می آورد كه خداوند شبیه به انسان است و می توان وی را با دو چشم مشاهده كرد در صورتی كه دیدن خداوند میسر نیست مگر با چشم های باطنی. آن گاه ابن بابویه حدیثی دیگر از علی بن موسی الرضا (ع) امام هشتم شیعیان نقل می نماید و می گوید روزی (عبدالسلام بن صالح) معرف به اباصلت در حضور علی بن موسی الرضا (ع) بود و پرسید نظریه تو راجع به این حدیث چیست؟ (مومنین كه در بهشت سكونت دارند از حجره های خود در آن جا به دیدن خداوند می روند). علی بن موسی الرضا (ع) گفت: ای اباصلت خداوند محمد (ص) پیغمبر ما را برتر از تمام پیغمبران و فرشتگان آفریده است و مقرر داشته كه اطاعت كردن از محمد (ص) مانند اطاعت كردن از اوست و هر كس كه از اطاعت محمد (ص) سرپیچی كند از اطاعت خدا سرپیچی كرده است، خدا در قرآن گفته كه هر كس از رسول اطاعت نماید از خدا اطاعت كرده است (سوره چهارم قرآن آیات 82 - 80) از طرف دیگر محمد (ص) در زمان حیات خود گفت كه هر كس در این دنیا یا بعد از مرگ به دیدن من بیاید مثل این می باشد كه به دیدن خدا رفته است و در بهشت مقام محمد (ص) برترین مقام می باشد و هیچ پیغمبر در بهشت جایگاهی برتر از محمد (ص) پیغمبر اسلام ندارد و لذا آنهائی كه در بهشت به دیدن محمد (ص) می روند مثل این است كه خدا را دیده اند). بعد اباصلت (به گفته ابن بابویه قمی) سئوالی دیگر از علی بن موسی الرضا (ع) كرد و پرسید در حدیث آمده كه بزرگترین پاداش كه خداوند به یك مومن می دهد این است كه به مومن اجازه داده می شود كه صورت خدا را ببیند و چگونه مومن می تواند صورت خدا را مشاهده كند. علی بن موسی الرضا (ع)


گفت ای اباصلت آن كه خدا را دارای صورتی چون صورت انسان بداند مسلمان نیست. در این حدیث مقصود از صورت خدا كه به نظر مومن می رسد و بزرگترین پاداش برای او می باشد پیغمبر اسلام و فرشتگان خدا هستند و در روز جزا، دیدن پیغمبر اسلام و فرشتگان برای یك مومن سعادتی است عظیم ولی صورت خدا یعنی آن چه در قرآن به اسم (وجه خدا) گفته شده عبارت است از ذات او و خدا در قرآن می گوید همه چیز، از بین می رود و غیر از وجه او (وجه خدا) (سوره بیست و هشتم قرآن آیه بیست و هشتم) و وجه خدا، صورتی چون صورت آدمی نیست بلكه ذات وی می باشد و خدا می گوید همه چیز از بین می رود و ذات او باقی می ماند و در هر صورت دیدن چهره خدا با دو چشم امكان ندارد چون خدا چیزی نیست كه مجسم شود تا این كه به چشم ما بیاید).

آن گاه ابن بابویه از خدا چنین می گوید: (یك مومن در این دنیا هم ممكن است صورت خدا را ببیند همان طور كه حسین (ع) دید و چون خدا را می دید، با اعتقاد راسخ، مرگ را استقبال كرد و هر مومن دیگر هم اگر به پایه خلوص حسین (ع) برسد می تواند خدا را ببیند اما نه با دو چشم ظاهری بلكه با چشم های باطنی و دیدن خداوند انحصاری نیست اما دیدن خداوند، مرتبه دارد و جعفر صادق (ع) كه گفت همه خدا را می بینند حقیقتی غیر قابل تردید بر زبان آورد و اما در چشم اشخاص، خداوند به یك شكل جلوه نمی كند و با یك مثال می توان این موضوع را روشن كرد. یك فرد عادی اگر مردی عالم را ببیند و نداند وی عالم است مردی به نظرش می رسد كه مزیتی بر دیگران ندارد و از او غیر از اعضای بدن و لباس چیزی نمی بیند. اما اگر از دیگران شنیده باشد كه آن مرد عالم است بیش از یك فرد عادی برایش قائل به احترام می شود. لیكن باز او را نمی شناسد زیرا یك فرد عامی نمی تواند بفهمد كه مزیت عالم در چیست. اما اگر مردی كه خود اهل علم است آن عالم را مشاهده كند، او را طوری دیگر می بیند و بیشتر برایش قائل به ارزش می شود. لذا یك نفر از دریچه دید سه نفر، به سه شكل به نظر می رسد و هر كس به اندازه اطلاع و عقل خود آن مرد عالم را می بیند. دیدن خداوند از طرف مردم نیز همین طور است. یك فرد عامی خداوند را به اندازه فكر و استنباط خود مشاهده می كند و یك مرد دانشمند، خداوند را خیلی برجسته تر از مرد عامی می بیند. در نظر مرد دانشمند خداوند دارای تجلیاتی است كه یكی از آن ها را یك مرد عامی نمی بیند و به همین جهت است كه در حدیث آمده كه پیغمبر اسلام (ص) گفت كلم الناس علی قدر عقولهم و با هر كس باید به اندازه عقل او صحبت كرد. یعنی هنگامی كه خداوند را برای یك نفر وصف می كنند باید به اندازه عقل شنونده او را توصیف نمایند و اگر بیش از میزان ظرفیت عقل شنونده وی را توصیف كنند او گمراه می شود چون نمی تواند بفهمد به او چه می گویند. همان طور كه هر كس به اندازه فهم و عقل خود خدا را می بیند، درخواست هائی كه هر كس از خدا دارد نیز به اندازه فهم و عقل او می باشد و چون فهم و عقل بسیاری از مردم برای دیدن خدا ضعیف است آن چه خدا می خواهند چیزهائی است كه در زندگی عادی، برای خوش گذرانیدن در دوران حیات از آن استفاده می شود و اكثر مردم از خداوند مال می خواهند تا این كه توانگر باشد و بتوانند


به راحتی زندگی نمایند.

در بین افراد بشر، آنهائی كه غیر از مزایای دنیوی چیزی از خدا نمی خواهند معدود هستند و یكی از آنها حسین (ع) بود كه از خداوند هیچ چیز نمی خواست و برای فداكرای خود هیچ پاداش را توقع نمی كرد برای این كه آن فداكاری را وظیفه خود می دانست و می اندیشید آن كه وظیفه خود را به انجام می رساند نباید متوقع پاداش باشد و آن كه برای دریافت پاداش خود را فدا می كند ریاكار است و به همین جهت در شب دهم محرم طوری قوت قلب داشت كه پنداری روز بعد، برای او، روز جنگ نبود بلكه در آن روز بایستی در یك ضیافت حضور بهم برساند.


[1] در مذهب شيعه دوازده امامي چهار كتاب مذهبي بيش از كتب ديگر معروف تر مي باشد كه يكي از آن ها كتاب (كافي) تاليف (ابوجعفر محمد بن يعقوب كليني رازي) است كه نويسنده در اين جا از او نام مي برد و سه كتاب ديگر عبارت از كتاب (تهذيب) تاليف (شيخ مفيد) كه شيخ طوسي در آن دست برده و كتاب (من لا يحضره الفقيه) كه (ابن بابويه قمي) تحرر كرده و كتاب (استبصار) كه شيخ طوسي نوشته و شيخ طوسي همان مي باشد كه دانشگاه مشهد مراسم هزاره او را به انجام رسانيد. مترجم.